30
"هوالبصیر"
کربلایت وطن سرخ ترین منظره ها
سیل جاری شده با روضه ات از پنجره ها
باز برخاسته با صور عزایت انگار
خیل جمعیت آسیمه سر از مقبره ها
می رسد تا که به سر قصه، بلند است بلند...
آه از حنجره ها ..حنجره ها..حنجره ها
بارها دیده همین چشم، همین چشم ضعیف
شده با نام تو وا، کورترینِ گره ها
بی چراغت همه ی عمر پی خود می گشت
کشتی نوح که گم بود در آن دایره ها
گفت آن پیر غلامت که فراموشی داشت
هر غمی جز غم تو می رود از خاطره ها
اعظم سعادتمند